رفتم که برسم به اتوبوس تهران اما دیر شده بود دیگه به کلاسم نمی رسیدم خوابمم می آمد پس باید سوار تاکسی های خطی از این زردها بشم و برم تهران تازه توی راه میتونم یه چرت راحت بزنم همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه جناب راننده که صورت خیلی موجهی هم داشت اون سی دی پلیر اخرین مدلش رو با اخرین سی دی روز روشن کرد. فکر کنم یارو تو بساطش فقط همون یه سی دی رو داشت چون تا تهران فقط همون رو گوش کردم حالا از اینها بگذریم چون اهنگ خیلی به قول بعض دوستان جواد بود . اولش به اهنگ می خندیدم و اخرش گریه می کردم چون برای یک لحظه هم نتونستم بخوابم اما خدا را شکر چون هر چه بود از تسویه حساب اسون تر بود. خوب به هر حال گذشت راستی گوشی موبایل ام هم رسید..
Saturday, March 05, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
Welcome back !
Post a Comment