Monday, February 21, 2005

دیشب شب زنده بود

دیشب شب دلخواهی بود. راضی بودم از زندگی و آخر شب حس کردم که زندگی به دلخواه من بود حس میکردم چیز ها را و در بعضی چیز ها تردید نداشتم هیچ خواهشی در من نبود هیچ چیز بهتر از آنچه بود نبود و من راضی بودم راضی راضی. یک ماهی می شد که راضی نبودم از عالم و همه اش بد کرده بودم به خودم شاید این از برکت شهادت اماممان حسین بود و شاید من دارم مهمل می بافم میدانی توصیف کردن یک واقعیت یا ربط دادن چیزی به چیز دیگر اکثر اوقات مسخره است مثل همین ارتباطی که من دادم گر چه زیباست اما زیبایی آن نباید باعث شود که فراموش کنم که این را من ایجاد کرده ام نه آنکه وجود داشته و یافته ام. ارتیاط میان دو چیز ایجاد کردنی نیست بلکه از ازل وجود داشته و تا ابد وجود خواهد داشت اکثر ربطهایی که بین چیزها می سلزیم همین طوری است
خدا حافظ دین و دنیاتان

2 comments:

محمد علی‌نیا said...

کتابی حرف زدنت منو کشته

Anonymous said...

Khoob shod belakhare ye baar toonesti baa in donia kenaar biaay.
;)
Doki