Monday, May 22, 2006

غزلی از مولانا جلال

ما را سفری فتاد بی ما
آن جا دل ما گشاد بی ما
آن مه که زما نهان همی شد
رخ بر رخ ما نهاد بی ما
چون در غم دوست جان بدادیم
ما را غم او بزاد بی ما
ماییم همیشه مست بی می
ماییم همیشه شاد بی ما
ما را مکنید یاد هرگز
ما خود هستیم یاد بی ما
درها همه بسته بود برما
بگشود چو راه داد بی ما
ماییم ز نیک و بد رهیده
از طاعت و از فساد بی ما؛
-----------------------------------------------------
پی نوشت: کیمیاست این حرکت؛ از کرایه ی تاکسی چه چیزها که زاده نمی شود؛

No comments: